پري زنگنه



پری زنگنه هنرمند ایرانی تباریست که با اجراهای بی شماری به زبان ها و گویش های گوناگون در صحنه های مهم جهان، مرزهای جغرافیایی را در نوردید و آواز دوستی و یگانگی سر داد.
نخستین درس های آواز را در ردیف های ایرانی نزد استاد زرین پنجه فرا گرفت. سپس به هنرستان عالی موسیقی تهران رفت و به علت داشتن صدای لیریکو اسپینتو نزد خانم اولین باغچه بان به تحصیل اپرا پرداخت، پس از آن برای تکمیل آموخته ها و تجربه اندوزی بیشتر به کشور های ایتالیا، آلمان و اتریش سفر کرد.
دستاورد فعالیت های موسیقایی ایشان بیش از سیصد ترانه و اجرای آوازی در طیفی به گستردگی لالایی های ملل تا سلوی سمفونی شماره 9 بتهون در فلوریدا و ایران است.
کتاب "هنر گل آرایی" ، نخستین تجربه نوشتاری پری زنگنه بود. تاکنون بیش از ده عنوان کتاب از وی به چاپ رسیده که همچون آثار موسیقایی اش بسیار متنوع است. از کتاب هایی با موضوعات طبیعت و دوستی برای کودکان و نوجوانان تا کتاب های پژوهشی در زمینه های فرهنگ مردم و مسایل نابینایی و ...
پری زنگنه در اوایل دوران شکوفایی اش در یک حادثه رانندگی بینایی خود را از دست داد. اما همان گونه که از همت بلند ایشان انتظار می رفت، هدف تازه ای هم برای خود در زندگی ایجاد کرد که عبارت بود از ایجاد انگیزه در روشندلان و اثبات این که نابینایی و اساسا هر گونه آسیب دیدگی عضوی یا حسی ، مانع شکوفایی توانمندی های انسان و اوج گیری هنر نمیتواند باشد.
پریرخ شاه یلانی ( پری زنگنه ) ، تحصیلات مقدماتی خود را در تهران گذراند و نخستین درس های آواز را نزد استاد نصر اله زرین پنجه در ردیف های آواز ایرانی فرا گرفت. سپس به هنرستان عالی موسیقی گام نهاد و به علت داشتن صدای لیریکو اسپنتو (Lyrico Espinto ) نزد خانم اولین باغچه بان به تحصیل اپرا پرداخت و پس از آن برای تجربه اندوزی بیشتر و تکمیل آموخته های خود به کشور های ایتالیا ، آلمان و اتزیش سفر کرد تا از امکان کم نظیری که این نوع صدا در اجراهای متنوع به وی می داد، نهایت بهره را ببرد.
به زودی آوازه ی صدای نرم و دل انگیز پری در محافل هنری داخلی و صحنه های بین المللی پبچید و تالار هایی چون الیس تالی (Alice Tully ) در لینکلن سنتر نیویورک ، هربست (Herbst ) در سانفرانسیسکو، دانشگاه هاروارد (Harvard University ) در بوستون ، سل گو ( Salle Gavo ) در پاریس، هرکولس ( Hercules ) در مونیخ، ویلشر در لس آنجلس، دانشگاه برکلی، دانشگاه یو سی ال ا ( UCLA) در لس آنجلس ، کندی سنتر ( Kennedy Center ) در واشنگتن و تالار هایی در سرتاسر ژاپن پذیرای این هنرمند پر کار شد.
مسافرت های پی در پی و گسترده ایشان در سرتاسر ایران از جمله قدم هایی به منظور آشنایی مردم دیار مختلف با موسیقی صحیح و دلچسب و نیز ایجاد درآمد برای یاری دادن به مراکز فرهنگی روشندلان هر دیار و منطقه در ایران بوده است.
از اجراهای برجسته خانم زنگنه سولیست بودن او در سمفونی شماره 9 بتهوون است که توسط ارکستر سمفونی فورت لادردل (Fort Lau Derdale ) به رهبری لاری سیگال (Larry Segal ) در فلوریدا اجرا شد. همچنین بازسازی علمی ترانه های محلی و بومی ایران و اجرای آن به صورت کلاسیک از کارهای شاخص ایشان به شمار میرود.
از دید این هنرمند ، جهان امروز نیاز به مهر ورزیدن بیشتر برای ارتباط انسانی بهتر بین مردم دارد. موسیقی یکی از بهترین راه هاست که در ایجاد این ارتباط سهم بزرگی را دارد. لذا یک هنرمند بر اساس ارزش های هنری که در همه جهان، زبان بیان زیبایی هاست میتواند به این هدف نزدیک شود. از این رو پریرخ زنگنه به اجرا و خلق آثاری پرداخته است که منظور او را ذر یکپارچه کردن احساس مردم عملی میکند.

خانم زنگنه در سال های گذشته موفق به اخذ مدال طلای بین المللی آواز و دریافت تقدیرنامه های متعدد از
محافل هنری جهان گردید و به پاس خدمات نیکو کارانه و فعالیت های فرهنگی و هنری اش "سفیر حسن نیت" نامیده شد.
وی علاوه بر موسیقی و آئاز به چند هنر دیگر نیز آراسته است. از جمله هنر گل آرایی که آن را در مدرسه اوهارای (Ohara) ژاپن فرا گرفته و از پیشگامان شناساندن این هنر ظریف به ایرانیان بوده است. ایشان کتاب های متهددی نیز نوشته اند، همچون "آوای نام ها از ایران زمین " که نام نامه ی منحصر به فردی است که گردآوری و نوشتن آن بیش از پنج سال به طول انجامید و نیز کتاب هایی در وصف طبیعت با اهداف آموزشی برای کودکان و نوجوانان به ویژه نابینایان.
تاکنون بیش از سیصد ترانه و ده اثر نوشتاری از این هنرمند عرضه شده است. وی هم اکنون مشغول تدارک سه کتاب در زمینه های تخصصی خود موسیقی، آواز، هنر گل آرایی و مسایل نابینایان با عنوان های "شما هم با من آواز بخوانید" ، " باغ و بوستان در خانه" و " زندگی در نابینایی" میباشد.ريس چکناوريان" که نشان طلايي درجه يک فرهنگ و هنر کشور اتريش را چند روز پيش از دست سفير اين کشور در ايران دريافت کرد; از سابقه حضورش در اتريش، تجربه هاي آهنگسازي، وضعيت فعلي رهبري ارکستر در دنيا و... سخن مي گويد. - آقاي چکناوريان در آغاز کمي از تجربيات دوران تحصيل خود در اتريش بگوييد. در سال 1961م، از آکادمي هنر "وين" با بالاترين رتبه فارغ التحصيل شدم; بلافاصله بعد از فارغ التحصيل شدن يک ناشر معروف اتريشي به نام "دوبلينگر" پنج جلد از آثار مرا که شامل "باله" براي سه پيانو و سازهاي ضربي و برخي از قطعات ديگر را به چاپ رساند که اين آثار در تالارهاي موسيقي در شهر وين توسط برخي از رهبران جوان اتريشي اجرا شد. بعد از مدتي به ايران برگشتم اما در طول مدت اقامتم در ايران ارتباط من با اتريش هيچگاه قطع نشد. - پس از اتمام تحصيلات و بازگشت به ايران آيا براي اجراي برنامه و يا تحصيل رهبري ارکستر دوباره به اين کشور سفر داشتيد؟بله حدود 2سال بعد به وين بازگشتم و پس از بازگشت مجدد به اتريش نزد "کارل ارف"، آهنگساز معروف آلماني رفتم و طرح اوليه "رستم و سهراب" را که در آن دوران نوشته بودم به او نشان دادم و مي خواستم نظر او را راجع به اين اپرا بدانم. وي هنرمندي با مطالعه و انديشمندي پرجذبه بود و فرهنگ مشرق زمين را به خوبي مي شناخت. وقتي به او گفتم اثري از فرودسي با نام "رستم و سهراب" را مي خواهم اجرا کنم خيلي خوشحال شد و متوجه شدم که فردوسي و ادبيات ايران را به خوبي مي شناسد. بعد از من خواست چند قطعه از اين اپرا را نشانش دهم. وي درباره اپرا نظرات ارزشمندي داشت. از من پرسيد که چه زماني آن را اجرا مي کنم، در پاسخ گفتم که مي خواهم بار ديگر آن را بازبيني کنم چون معتقد بودم اپراي "رستم و سهراب" در آن دوران آنچنان که بايد و شايد رنگ و بوي ملي و ايراني نداشت چون هنوز تجربه نوشتن موسيقي ايراني نداشتم و معتقد بودم که اين داستان نبايد دستخوش غربزدگي شود بلکه بايد به گونه اي نوشته شود که وقتي مردم گوش مي دهند فرهنگ ايراني را احساس کنند. البته ناگفته نماند که قبل از نوشتن اين اپرا مطالعات زيادي روي موسيقي ايراني داشتم در دسته هاي عزاداري عاشورا شرکت مي کردم، به زورخانه مي رفتم و موسيقي زورخانه اي گوش مي دادم و همه اين اطلاعات را جمع آوري کرده بودم و قبل از آغاز نوشتن اساتيدي چون "روح ا... خالقي"، "احمد عبادي"، "حسين تهراني" راهنمايي زيادي به من کردند و از طريق اين اساتيد دستگاه هاي موسيقي ايراني را شناختم و بعد هم با گروه پايور، سيمرغ را نوشتم که اولين تجربه من در پارتيتور سازهاي ايراني بود. البته بعدها دوستان ديگري چون آقاي ناظري، حسن ناهيد و هوشنگ ظريف، کمک بسياري به من کردند. - کجا و کي اپراي "رستم و سهراب" را به پايان رسانديد؟وقتي دلايل موافق نبودنم را براي اجراي اين اپرا به "کارل ارف" گفتم، گفت که در "سالزبورگ" (شهري که خودش در آن اقامت داشت) بمان و اين اپرا را به اتمام برسان اما واقعا امکان اين کار براي من نبود، چون "سالزبورگ" شهر بسيار گراني بود و تامين هزينه زندگي در آنجا براي من ميسر نبود. زمانيکه اين موضوع را با او در ميان گذاشتم کمي فکر کرد و گفت که فردا بروم مدرسه "ارف" و او را ببينم. به موقع سر قرار رفتم. "کارل" تا مرا ديد گفت که خبر خوشي برايت دارم. او گفت که هزينه يک سال مخارج زندگي مرا در "سالزبورگ" نامين کرده تا بنشينم و اپراي "رستم و سهراب" را به پايان برسانم. بدين ترتيب يک سال در آنجا ماندم و روي اين اپرا کار کردم سپس اجراهاي بسياري از اين اپرا را در ارکستر "سنپوليتن" اتريش اجرا کردم و بعد به آمريکا رفتم تا براي تحصيل رهبري ارکستر اقدام کنم ولي ارتباط من با اتريش همچنان برقراربود. - دوره رهبري ارکستر چه مدت طول کشيد؟آموزش رهبري ارکستر در آمريکا 2سال بود. قبلش 6 سال دوره آهنگسازي را گذرانده بودم. آن موقع براي تحصيل دوره رهبري بايد ابتدا دوره آهنگسازي را طي مي کردي و من هر دو مقوله آهنگسازي و رهبري را با هم دنبال کردم ولي در حال حاضر رشته رهبري ارکستر مثل سايق نيست. براي رهبر شدن نيازي به خواندن درس آهنگسازي نسيت و اين مقوله بيشتر جنبه شو و نمايش به خود گرفته است. - چرا رهبري ارکستر نقش نمايش به خود گرفته است؟ در حال حاضر دنيا به سوي سادگي در حال حرکت است و با پيشرفت تکنولوژي و تغييراتي که در نحوه آموزش وتخصصي تر شدن کارها پيش آمده، يک نوازنده ارکستر مي تواند کار رهبر ارکستر را انجام دهد و ارکسترها دست کم در اجراي بسياري از آثار معروف آهنگسازان ديگر نيازي به رهبر ندارند. از سوي ديگر، وضعيت اجتماعي و رويکرد مخاطبان به آثار ساده و مصرفي وضعيت ارکسترهاي کلاسيک را بحراني تر کرده است. در حال حاضر پول در دست جوانان است و آنها هم پديده هاي ساده را مي خواهند، چون در واقع از دوران کودکي و يا آموزش در دبستان ياد نگرفتند آثار کلاسيک را گوش دهند. موسيقي کلاسيک هم مانند ادبيات کلاسيک سنگين است. واقعا چند نفر وقت و حوصله فهم و درک اين ادبيات را دارند و يا چند درصد از اين ادبيات از کودکي و دوران دبستان به کودکان آموزش داده مي شود و يا کدام ناشر وقت، انرژي و سرمايه خود را براي چاپ اين نوع آثار مثل: شکسپير، دانته، شاهنامه فردوسي و... خرج مي کند؟ تقريبا هيچ. به عقيده من اگر حمايت

دولتي و يا ديگراسپانسرها وجود نداشته باشد نمي توان حرکت هايي از اين دست انجام داد

آثار ضبط شده
آواز های محلی : فریدون شهبازیان
شکار آهو : واروژان
دو بیتی های بابا طاهر : شیدا قرچه داغی
آواز های امروز : رامین انتظامی
پریشانی : مجید انتظامی
پرواز تا سحر : حسین سمیعیان
لا لا یی های جهان : اریک آرکنت
گذشته های نو : اریک آرکنت
دستبند لعل : مرتضی حنانه
پاییز : بابک بیات
ترانه های کودکانه : فریبرز لاچینی
پنج اثر از بزرگان شعر نو : امیر صراف
گلهای دوستی: آندرانیک آرزومانیان
شاه پری : رضا بهزادی
لید هایی از شوبرت، شومان و هوگرولف : نورمن شتلر
آوای فرشتگان ( یاد واره زرتشت ) : کورش امیر جاهد

آثار مکتوب
هنر تزیین گل
گل های خوب دوستي
یادی از تابستان ده
دهکده ی گل آباد
شاهپرک قصه من
پری لالایی ها
دنیای بزرگ کودکی
بر بال بادبادک ها
سخنی به خوشی
آوای نام ها از ایران زمین
آن سوی تاریکی
سرگذشت آواز من


تالارهايي كه بانو پري زنگنه در آن برنامه داشته اند:


رودکی (وحدت) – تهران
الیس تالی – نیویورک
هربست – سانفرانسیسکو
دانشگاه هاروارد – بوستون
سل گو – پاریس
هرکولس – مونیخ
ویلشر – لس آنجلس
دانشگاه برکلی – سانفرانسیسکو
دانشگاه یو سی ال ا – لس آنجلس
کندی سنتر – واشنگتن

No comments:

Post a Comment