
جام جم آنلاين: عضو شوراي عالي سياستگذاري موسيقي كشور و مصنف بيش از 100 اثر آوازي و موسيقي متن فيلم و سريالهاي تلويزيوني ، مولف 4 كتاب و نگارش بيش از ده ها مقاله در زمينه هاي هنري و علمي در نشريات معتبر ايراني و خارجي در اين گفتگو درباره موسيقي پاپ ايراني و فراز و فرودهاي آن صحبت و تاكيد نمود كه كيفيت آثار داخلي در اين حوزه موسيقي از آثار وارداتي معروف به لسآنجلسي بهتر ارزيابي ميشود.
ايشان افزودند درباره تعريف موسيقي پاپ اتفاق نظر وجود ندارد، دليل آن چيست؟در زمينه تعريف موسيقي پاپ اتفاق نظري وجود ندارد يعني اگر از 100 نفر در حوزههاي مختلف، چه مسوولان و چه كساني كه در اين عرصه كار ميكنند، اين را بپرسيد، هر كدام تعريفي از موضوع دارند كه همه متفاوت با تعريفي است كه از اين واژه در غرب وجود دارد. چون در ايران اصل و بدنه موسيقي از هزارههاي دور (بعكس موسيقي غربي)، بركلام استوار بوده است، اما اين بحثها ربطي به موسيقي پاپ ندارد و اين نوع موسيقي ازجنبه كيفي كمرنگ شده و عيار آن بسيار پايين آمده است. در حقيقت تنها كاربرد مصرفي و سرگرم كنندگي پيدا كرده است.معناي لغوي موسيقي پاپ كه به آن اشاره كرديد، چيست؟موسيقياي كه مورد علاقه مردم و محبوب آنها باشد و در ذهنشان باقي بماند.خود شما در اين ميان چه تعريفي از موسيقي پاپ داريد؟موسيقياي كه در يك زمان و بر اثر شرايط اجتماعي محيطي و فرهنگي خاص توليد ميشود و در ميان مردم آن زمان محبوبيت دارد.پس بهتر است بگوييم موسيقي روز، نه پاپ؟بله، چون هر زمانه همراه با يك نوع كلام و تفكرجديدي ميتواند باشد؛ اما مهمترين عامل كلام است كه باعث افزايش يا كاهش اعتبار موسيقي ميشود. چون پيام در قالب شعر ميتواند فورا منتقل شود و موسيقي در حقيقت حمايتكننده اين كلام خواهد بود. منظور شما اين است كه كلام ميتواند باعث ارتقا يا نزول موسيقي شود؟خير، موسيقي ميتواند درجات وكيفيتهاي متفاوتي داشته باشد؛ اما آنچه در اين نوع موسيقي موجب عكسالعمل و اظهارنظر شنوندگان عام در خصوص بد يا خوب بودن اثري كه شنيدهاند ميشود، كلام است. در حاليكه وقتي كلام از اين موسيقي برداشته ميشود، خيلي دريافتها تغيير ميكند.در كل ارائه تعريف از موسيقي پاپ در ايران دستكم به يك دليل خيلي دشوار است و آن هم اينكه در ذهن بسياري از افراد هنوز اين نوع موسيقي مترادف با بخشي از موسيقي پاپ در غرب است كه فاقد ارزش هنري است.آيا ميتوان موسيقي پاپ ايراني داخل كشور و موسيقي پاپ خارجي را با هم مقايسه كرد؟خير. موسيقيهاي پاپ داخل ايران محدوديتهاي زيادي دارند و از موسيقيهاي بسيار خوب گذشتههاي دور مانند: مرغ سحر و بسياري قطعات ديگر كه در ميان مردم محبوبيت داشتند و به خاطر عيار بالايشان ماندگار شدند، فاصله گرفتهاند. بنابراين، بهتر است مقايسه نكنيم، چون اين تفكر در ذهن بسياري از مخاطبان و مسوولان وجود دارد كه موسيقي پاپ در مغرب زمين با كيفيت خيلي پايين و شكل و شمايل بدي ارائه ميشود. در نتيجه اگر برخي نمونههاي موسيقي پاپ ما ريتمهاي تند و جوانپسندي داشته باشد، بسرعت آن نوع موسيقي در ذهنشان تداعي ميشود.آيا شما موافقيد كه سطح كيفي موسيقي پاپ در سالهاي اخير افت زيادي داشته است؟ بله، كاملا و علتش وجه تقليدي قضيه است. ما در درجهبندي موسيقي امروز از طيف خيلي سياه تا خاكستري و بعد سفيد داريم.نبايد فكر كنيم آن موسيقياي كه امروز توليد و بين مردم محبوب ميشود، لزوماً بايد عيارش پايين باشد. ما در ساخت موسيقي بايد شرايط روز را در نظر بگيريم.به نظر من، اگر تعريف و عنوان را عوض كنيم، ميتوانيم تعريف بهتري از موسيقي روز بدهيم؛ چون اگر بخواهيم موسيقي پاپ را در دايره موسيقي ايراني تعريف كنيم، از كارهاي بسيار خوب كلامي كه در ميان مردم محبوبيت دارد آغاز ميشود، تا موسيقيهاي خيلي بدي كه اصلا هيچ وجه هنري ندارد و كاملاً تقليدي است.پس در مجموع، تعريف شما از موسيقي پاپي كه در كشورمان ارائه ميشود، چيست؟چيزي كه در حال حاضر در كشور ما به عنوان موسيقي پاپ وجود دارد، موسيقيهايي است كه با توجه به شرايط روز ساخته ميشود و تا حدودي هم رنگ و بوي وارداتي دارد؛ چون فناوريهاي ارتباطي دنيا را به نوعي يكپارچه كرده است و بنابراين رسانههاي ديگر ذائقههاي خود را تحميل ميكنند و ما هم نميتوانيم جلوگيري كنيم. فقط بايد سعي كنيم بخشهاي خوب آن را اخذ كنيم، چون بسياري از مواردي كه چه در حوزه موسيقي پاپ و چه در هر حوزه ديگري از آنجا ميآيد، ميتواند مورد استفاده قرار گيرد؛ اما نه به طور مطلق. چون برخي بخشهاي آن تطابقي با هنجارهاي ما ندارد و در جامعه ما پذيرفته شده نيست. بنابراين تمام موسيقيهاي كلامي كه بازگو كننده شرايط اجتماعي زمان خود هستند، موسيقي پاپ ناميده ميشوند.البته وجه كلاميموسيقي در يك دهه گذشته خيلي فرق كرده و واژگاني درآن استفاده ميشود كه به زبان محاوره است؛ اما تنها درمقطع اجتماعي حال قادر به برقراري نوعي ارتباط است. البته اگر اين نوع موسيقي از نظر فرهنگي وجه هنري محدودي دارد و براي برخي طبقات جامعه از نظر ملاحظات فرهنگي سنگين است و دوست نداريم كه از اين واژهها استفاده شود، بايد جايگزيني براي پاسخگويي به اينگونه خواستهها پيدا كنيم. اما وقتي اين كار را نميكنيم، طبيعي است جوانان هم به سوي اين ترانهها گرايش پيداكنند.به نظر شما چه چيزي در موسيقي پاپ باعث استقبال بيشتر جوانان از آن ميشود؟تحركي كه در اين نوع از موسيقي وجود دارد، باعث اين استقبال ميشود؛ چون طبيعي است كه جوان نياز به تحرك دارد.حركتي كه در زندگي جوان هست، با يك آدم ميانسال متفاوت است. اين خاص جوانان ما نيست و در همه جاي دنيا همين طور است. البته منابع موسيقيهاي روز هم فرق ميكند. بسياري از موسيقيها منبعاش همان موسيقي سنتي است، اما شكل ارائهاش فرق ميكند و ممكن است با ريتمهاي تندتر اجرا شود و البته چنين اجراهايي بعضاً مقبول هنرمندان اينگونه موسيقي نيست، اما به نظر من، اگر جوانان از همين طريق هم با موسيقي سنتي و ملي آشنايي بيشتري پيدا كنند، خوب است.چرا موسيقياي كه دركشور ما عرضه ميشود، آنقدر براي جوان جذاب نيست كه باعث شود او به موسيقي پاپ به معناي واقعي آن كشيده نشود؟در حال حاضر، تحولاتي در موسيقي ما ايجاد شده و موسيقيدانها ريتمهاي گوناگون و پرتحركي را استفاده ميكنند كه مورد توجه جوانها واقع شده است. اما به طور معمول بداهه در ذات موسيقي ايراني وجود دارد و ريتم در آن حذف شده در نتيجه آن حركت به آن معنا وجود ندارد و اين خاصيت موسيقي ماست.اثرات معنوي تفكر دروني بازگشت به خود خاص فرهنگ ايراني است و اينها در جوانها كمتر ديده ميشود؛ چون جوان بيشتر بيروننگر است نه دروننگر.به نظر شما موج استقبال از موسيقي پاپ درسال76 به چه علت بود؟ اين استقبال هميشه وجود داشته است، منتها نشرموسيقي پاپ محدوديتهايي داشت به عبارت ديگر علاقه و تمايل بود، اما نمود بيروني به دليل محدوديت در نشرش نداشت. اين محدوديتهايي كه ميگوييد، چه بودند؟نظر مسوولان فرهنگي اين بود كه اين موسيقي كيفيت لازم را براي اين كه درحوزه فرهنگي جامعه نشر پيدا كند، ندارد. واقعيت هم اين است كه اين نوع موسيقي اساساً نميتواند كيفيت هنري داشته باشد؛ اما موسيقي ما تا اندازهاي كه به هنجارهاي اجتماعي لطمهاي نزند، ميتواند مصارف متفاوتي داشته باشد.شما قطعا موسيقياي را كه در يك محفل خانوادگي گوش ميدهيد، شايد در خلوت خودتان گوش ندهيد. به هرحال اين تمايل دروني بالقوه ايجاد شده بود و وقتي فضا باز شد، در قالب تيراژهاي بالا انعكاس پيدا كرد.اين استقبال ميتواند به دليل تشابه صدايي خوانندگان آن زمان با خوانندگان ايراني خارج از كشور باشد؟البته الگوهايي وجود داشت، چيزي كه در ذهن جوانان آن دوره به عنوان يك پيشزمينه وجود داشت و فكر ميكردند، بهترين الگوهاست، همينها بودند، اما بعدا الگوهاي ديگري هم در داخل ساخته شد.اصولا اين نوع موسيقي و تقليدها خاص همان مقطع زماني بود. هر زماني اقتضاي خاص خودش را دارد. ضمن اينكه همين هنرمنداني كه با تقليد شروع كردند، بعدها مستقل شدند و راه خودشان را ادامه دادند.از ديد شما موسيقي پاپ كنوني ما با موسيقي پاپ لسآنجلسي مشابهتي ندارد؟به نظر من، ذائقه ايرانيها به 2 عامل برميگردد: اول حافظه تاريخيشان نسبت به موسيقيهاي قديمي كه در يك دوره هم شكوفايي خاصي بويژه در حوزه كلام و ملودي داشته است و عامل ديگر هم شرايط كنوني كه به هر حال متأثر از شرايطي اجتماعي است كه در جهان به وجود آمده است. انسانهاي عصر حاضر در دنيا زندگي ميكنند، نه در يك كشور. بنابراين قطعا تشابهاتي ميان آنها به وجود ميآيد.خلاقيتهاي بزرگ در محدوديت شكل ميگيرد و موسيقي هم در اينجا به دليل برخي محدوديتهايي كه وجود دارد نياز به ابتكار و خلاقيت دارد. در مجموع موسيقي ما تفاخر و شخصيت ديگري دارد تا موسيقيهايي كه در آن طرف توليد ميشود. چون آنجا دريچهها باز است و در چنين وضعيتي خودبهخود ساختار اثر و تصوير به سمت غرايز حركت ميكنند تا هنر. به عبارت ديگر كار هنري صورت نميگيرد. به نظر من، اينجا موسيقيها با اينكه ممكن است آن عيارلازم را نداشته باشند، اما هنوز درصد كيفيت هنري و فرهنگي بالاتري دارند.در كل به نظر من اصلا مشابهتي وجود ندارد و آنچه هم برخيها از آن صحبت ميكنند به ذهنيتها و زير ساختهايي كه مربوط به آثاري خاص است، برميگردد و البته در كنار آن تا حدي هم به شرايط جهاني موسيقي كه باعث ميشود ريتم در همه جا احساس شود، مربوط است. چه هنرمندان ايراني كه در آنجا هستند و چه برخي آثاري كه در اينجا توليد ميشوند.چرا هيچ كدام از خوانندههاي پاپ ما هرگز در خارج از كشور مطرح نشدند؟ آيا مشكل فقط زبان است؟خير، مشكل زبان نيست. آنها ابزارهاي تصويرياي براي تبليغاتشان دارند كه ميتوانند كارهاي بسيار كمارزش را هم در ذهن مخاطبانشان پررنگ و لعاب جلوه دهند و اين مساله خيلي مهم است. اما در اينجا هنوز نميتوانيم ساز را نشان دهيم، چه رسد به اين كه كليپهاي تصويري داشته باشيم. چه بسا كيفيت موسيقيهايي كه همينجا جوانان ميسازند، حتي خيلي بهتر از آنها باشد.در مجموع به نظر شما خوانندههاي پاپ ايراني چقدر از خوانندههاي پاپ ايراني آن سوي آب الگو ميگيرند؟به نظر من، اصلا الگوبرداري صورت نميگيرد؛ چون درست است كه عدهاي كوچ كردهاند، اما سرچشمه و منبع الهام جامعه ايراني همين جاست و خيلي از كساني هم كه در خارج از كشور مطرح هستند منشأشان در همين جا بوده است.در واقع كيفيت كاري كه در آثار هنري خلق ميشود، بر گرفته از همين منابع هستند، به عنوان مثال، اثر نقاشياي كه هنرمند در اينجا كار ميكند، خيلي اصيلتر از نقاشي است كه سالها خارج از كشور كار ميكند. البته تاثيرات محيط هم ميتواند مانع خلاقيت شود، اما در مجموع اگر بخواهيم مقايسه واقعبينانهاي داشته باشيم، موسيقيهايي كه در همين جا ساخته ميشود اگر با كيفيت خوب ارائه شود و از امكانات تصويري مناسبي استفاده شود، تاثيرش در حوزه موسيقي پاپ قطعاً بيشتر خواهد بود. منتها ما در حقيقت 50 درصد كار را كه تصوير است حذف كردهايم. البته تصوير لزوما نبايد محتوايي غير هنري و مغاير هنجارهاي اجتماعي داشته باشد. با اين اوصاف نقاط ضعف و قوت موسيقي پاپ امروز را در چه ميدانيد؟ما از نظر تكنيك و استفاده از دانش و فناوري موسيقي پيشرفتهاي خوبي كردهايم. دانشگاهها و آموزشگاهها جوانان را با علم موسيقي آشنا كردهاند؛ اما در خلاقيتهاي ملودي آنقدر كه لازم است حركت نكردهايم.نوآوريهايي كه در گذشته ديده ميشد، ديگر خيلي احساس نميشود و اين هم تقصير كسي نيست؛ چون آن انگيرهها و شرايط لازم براي آفرينش اثر كمتر شده است. شما در سختترين دورههاي تاريخي كشورمان شعرايي ميبينيد كه كارهاي خيلي بزرگي كردهاند. در واقع بايد شرايط خاصي به وجود بيايد تا زمينه را براي ايجاد خلاقيت فراهم كند، اما فعلا به هر دليلي دورهاي نيست كه خيلي خلاقيتهاي بزرگ در موسيقي شكل بگيرد. بويژه در حوزه ملودي كه استخوانبندي و اسكلت اصلي موسيقي ايراني را تشكيل ميدهد.با توجه به اينكه شما براي برخي خوانندگان پاپ مثل محمد نوري هم آهنگ ساختهايد، كيفيت آهنگهاي پاپ كنوني را در چه سطحي ميدانيد؟ البته آنچه در موسيقي استاد نوري منعكس است، بايد به نوعي موسيقي كلاسيك از نوع آوازهايي كه با بهرهگيري از دانش موسيقي جهاني ساخته و پرداخته شده تعريف شود. اما در اين روزگار موسيقي موسوم به پاپ از نظر تكنيك خيلي بهتر شده است كه بندرت نوآوريهاي ملوديك در آن ديده ميشود از سوي ديگر كلام هم به دليل شرايط فرهنگي و اجتماعي كه هماكنون در جهان به وجود آمده، ديگر آن عمق و كيفيت گذشته را ندارد و به اين شرايط لطمه ميزند.چرا خوانندگان پاپ از قديم تاكنون هرگز خيلي ماندگار و جاودانه نشدهاند؟به دليل نوع ملودي و همچنين بدعتهايي كه خيلي كمرنگ شدهاند.
جام جم آنلاين: عضو شوراي عالي سياستگذاري موسيقي كشور و مصنف بيش از 100 اثر آوازي و موسيقي متن فيلم و سريالهاي تلويزيوني ، مولف 4 كتاب و نگارش بيش از ده ها مقاله در زمينه هاي هنري و علمي در نشريات معتبر ايراني و خارجي در اين گفتگو درباره موسيقي پاپ ايراني و فراز و فرودهاي آن صحبت و تاكيد نمود كه كيفيت آثار داخلي در اين حوزه موسيقي از آثار وارداتي معروف به لسآنجلسي بهتر ارزيابي ميشود.
ايشان افزودند درباره تعريف موسيقي پاپ اتفاق نظر وجود ندارد، دليل آن چيست؟در زمينه تعريف موسيقي پاپ اتفاق نظري وجود ندارد يعني اگر از 100 نفر در حوزههاي مختلف، چه مسوولان و چه كساني كه در اين عرصه كار ميكنند، اين را بپرسيد، هر كدام تعريفي از موضوع دارند كه همه متفاوت با تعريفي است كه از اين واژه در غرب وجود دارد. چون در ايران اصل و بدنه موسيقي از هزارههاي دور (بعكس موسيقي غربي)، بركلام استوار بوده است، اما اين بحثها ربطي به موسيقي پاپ ندارد و اين نوع موسيقي ازجنبه كيفي كمرنگ شده و عيار آن بسيار پايين آمده است. در حقيقت تنها كاربرد مصرفي و سرگرم كنندگي پيدا كرده است.معناي لغوي موسيقي پاپ كه به آن اشاره كرديد، چيست؟موسيقياي كه مورد علاقه مردم و محبوب آنها باشد و در ذهنشان باقي بماند.خود شما در اين ميان چه تعريفي از موسيقي پاپ داريد؟موسيقياي كه در يك زمان و بر اثر شرايط اجتماعي محيطي و فرهنگي خاص توليد ميشود و در ميان مردم آن زمان محبوبيت دارد.پس بهتر است بگوييم موسيقي روز، نه پاپ؟بله، چون هر زمانه همراه با يك نوع كلام و تفكرجديدي ميتواند باشد؛ اما مهمترين عامل كلام است كه باعث افزايش يا كاهش اعتبار موسيقي ميشود. چون پيام در قالب شعر ميتواند فورا منتقل شود و موسيقي در حقيقت حمايتكننده اين كلام خواهد بود. منظور شما اين است كه كلام ميتواند باعث ارتقا يا نزول موسيقي شود؟خير، موسيقي ميتواند درجات وكيفيتهاي متفاوتي داشته باشد؛ اما آنچه در اين نوع موسيقي موجب عكسالعمل و اظهارنظر شنوندگان عام در خصوص بد يا خوب بودن اثري كه شنيدهاند ميشود، كلام است. در حاليكه وقتي كلام از اين موسيقي برداشته ميشود، خيلي دريافتها تغيير ميكند.در كل ارائه تعريف از موسيقي پاپ در ايران دستكم به يك دليل خيلي دشوار است و آن هم اينكه در ذهن بسياري از افراد هنوز اين نوع موسيقي مترادف با بخشي از موسيقي پاپ در غرب است كه فاقد ارزش هنري است.آيا ميتوان موسيقي پاپ ايراني داخل كشور و موسيقي پاپ خارجي را با هم مقايسه كرد؟خير. موسيقيهاي پاپ داخل ايران محدوديتهاي زيادي دارند و از موسيقيهاي بسيار خوب گذشتههاي دور مانند: مرغ سحر و بسياري قطعات ديگر كه در ميان مردم محبوبيت داشتند و به خاطر عيار بالايشان ماندگار شدند، فاصله گرفتهاند. بنابراين، بهتر است مقايسه نكنيم، چون اين تفكر در ذهن بسياري از مخاطبان و مسوولان وجود دارد كه موسيقي پاپ در مغرب زمين با كيفيت خيلي پايين و شكل و شمايل بدي ارائه ميشود. در نتيجه اگر برخي نمونههاي موسيقي پاپ ما ريتمهاي تند و جوانپسندي داشته باشد، بسرعت آن نوع موسيقي در ذهنشان تداعي ميشود.آيا شما موافقيد كه سطح كيفي موسيقي پاپ در سالهاي اخير افت زيادي داشته است؟ بله، كاملا و علتش وجه تقليدي قضيه است. ما در درجهبندي موسيقي امروز از طيف خيلي سياه تا خاكستري و بعد سفيد داريم.نبايد فكر كنيم آن موسيقياي كه امروز توليد و بين مردم محبوب ميشود، لزوماً بايد عيارش پايين باشد. ما در ساخت موسيقي بايد شرايط روز را در نظر بگيريم.به نظر من، اگر تعريف و عنوان را عوض كنيم، ميتوانيم تعريف بهتري از موسيقي روز بدهيم؛ چون اگر بخواهيم موسيقي پاپ را در دايره موسيقي ايراني تعريف كنيم، از كارهاي بسيار خوب كلامي كه در ميان مردم محبوبيت دارد آغاز ميشود، تا موسيقيهاي خيلي بدي كه اصلا هيچ وجه هنري ندارد و كاملاً تقليدي است.پس در مجموع، تعريف شما از موسيقي پاپي كه در كشورمان ارائه ميشود، چيست؟چيزي كه در حال حاضر در كشور ما به عنوان موسيقي پاپ وجود دارد، موسيقيهايي است كه با توجه به شرايط روز ساخته ميشود و تا حدودي هم رنگ و بوي وارداتي دارد؛ چون فناوريهاي ارتباطي دنيا را به نوعي يكپارچه كرده است و بنابراين رسانههاي ديگر ذائقههاي خود را تحميل ميكنند و ما هم نميتوانيم جلوگيري كنيم. فقط بايد سعي كنيم بخشهاي خوب آن را اخذ كنيم، چون بسياري از مواردي كه چه در حوزه موسيقي پاپ و چه در هر حوزه ديگري از آنجا ميآيد، ميتواند مورد استفاده قرار گيرد؛ اما نه به طور مطلق. چون برخي بخشهاي آن تطابقي با هنجارهاي ما ندارد و در جامعه ما پذيرفته شده نيست. بنابراين تمام موسيقيهاي كلامي كه بازگو كننده شرايط اجتماعي زمان خود هستند، موسيقي پاپ ناميده ميشوند.البته وجه كلاميموسيقي در يك دهه گذشته خيلي فرق كرده و واژگاني درآن استفاده ميشود كه به زبان محاوره است؛ اما تنها درمقطع اجتماعي حال قادر به برقراري نوعي ارتباط است. البته اگر اين نوع موسيقي از نظر فرهنگي وجه هنري محدودي دارد و براي برخي طبقات جامعه از نظر ملاحظات فرهنگي سنگين است و دوست نداريم كه از اين واژهها استفاده شود، بايد جايگزيني براي پاسخگويي به اينگونه خواستهها پيدا كنيم. اما وقتي اين كار را نميكنيم، طبيعي است جوانان هم به سوي اين ترانهها گرايش پيداكنند.به نظر شما چه چيزي در موسيقي پاپ باعث استقبال بيشتر جوانان از آن ميشود؟تحركي كه در اين نوع از موسيقي وجود دارد، باعث اين استقبال ميشود؛ چون طبيعي است كه جوان نياز به تحرك دارد.حركتي كه در زندگي جوان هست، با يك آدم ميانسال متفاوت است. اين خاص جوانان ما نيست و در همه جاي دنيا همين طور است. البته منابع موسيقيهاي روز هم فرق ميكند. بسياري از موسيقيها منبعاش همان موسيقي سنتي است، اما شكل ارائهاش فرق ميكند و ممكن است با ريتمهاي تندتر اجرا شود و البته چنين اجراهايي بعضاً مقبول هنرمندان اينگونه موسيقي نيست، اما به نظر من، اگر جوانان از همين طريق هم با موسيقي سنتي و ملي آشنايي بيشتري پيدا كنند، خوب است.چرا موسيقياي كه دركشور ما عرضه ميشود، آنقدر براي جوان جذاب نيست كه باعث شود او به موسيقي پاپ به معناي واقعي آن كشيده نشود؟در حال حاضر، تحولاتي در موسيقي ما ايجاد شده و موسيقيدانها ريتمهاي گوناگون و پرتحركي را استفاده ميكنند كه مورد توجه جوانها واقع شده است. اما به طور معمول بداهه در ذات موسيقي ايراني وجود دارد و ريتم در آن حذف شده در نتيجه آن حركت به آن معنا وجود ندارد و اين خاصيت موسيقي ماست.اثرات معنوي تفكر دروني بازگشت به خود خاص فرهنگ ايراني است و اينها در جوانها كمتر ديده ميشود؛ چون جوان بيشتر بيروننگر است نه دروننگر.به نظر شما موج استقبال از موسيقي پاپ درسال76 به چه علت بود؟ اين استقبال هميشه وجود داشته است، منتها نشرموسيقي پاپ محدوديتهايي داشت به عبارت ديگر علاقه و تمايل بود، اما نمود بيروني به دليل محدوديت در نشرش نداشت. اين محدوديتهايي كه ميگوييد، چه بودند؟نظر مسوولان فرهنگي اين بود كه اين موسيقي كيفيت لازم را براي اين كه درحوزه فرهنگي جامعه نشر پيدا كند، ندارد. واقعيت هم اين است كه اين نوع موسيقي اساساً نميتواند كيفيت هنري داشته باشد؛ اما موسيقي ما تا اندازهاي كه به هنجارهاي اجتماعي لطمهاي نزند، ميتواند مصارف متفاوتي داشته باشد.شما قطعا موسيقياي را كه در يك محفل خانوادگي گوش ميدهيد، شايد در خلوت خودتان گوش ندهيد. به هرحال اين تمايل دروني بالقوه ايجاد شده بود و وقتي فضا باز شد، در قالب تيراژهاي بالا انعكاس پيدا كرد.اين استقبال ميتواند به دليل تشابه صدايي خوانندگان آن زمان با خوانندگان ايراني خارج از كشور باشد؟البته الگوهايي وجود داشت، چيزي كه در ذهن جوانان آن دوره به عنوان يك پيشزمينه وجود داشت و فكر ميكردند، بهترين الگوهاست، همينها بودند، اما بعدا الگوهاي ديگري هم در داخل ساخته شد.اصولا اين نوع موسيقي و تقليدها خاص همان مقطع زماني بود. هر زماني اقتضاي خاص خودش را دارد. ضمن اينكه همين هنرمنداني كه با تقليد شروع كردند، بعدها مستقل شدند و راه خودشان را ادامه دادند.از ديد شما موسيقي پاپ كنوني ما با موسيقي پاپ لسآنجلسي مشابهتي ندارد؟به نظر من، ذائقه ايرانيها به 2 عامل برميگردد: اول حافظه تاريخيشان نسبت به موسيقيهاي قديمي كه در يك دوره هم شكوفايي خاصي بويژه در حوزه كلام و ملودي داشته است و عامل ديگر هم شرايط كنوني كه به هر حال متأثر از شرايطي اجتماعي است كه در جهان به وجود آمده است. انسانهاي عصر حاضر در دنيا زندگي ميكنند، نه در يك كشور. بنابراين قطعا تشابهاتي ميان آنها به وجود ميآيد.خلاقيتهاي بزرگ در محدوديت شكل ميگيرد و موسيقي هم در اينجا به دليل برخي محدوديتهايي كه وجود دارد نياز به ابتكار و خلاقيت دارد. در مجموع موسيقي ما تفاخر و شخصيت ديگري دارد تا موسيقيهايي كه در آن طرف توليد ميشود. چون آنجا دريچهها باز است و در چنين وضعيتي خودبهخود ساختار اثر و تصوير به سمت غرايز حركت ميكنند تا هنر. به عبارت ديگر كار هنري صورت نميگيرد. به نظر من، اينجا موسيقيها با اينكه ممكن است آن عيارلازم را نداشته باشند، اما هنوز درصد كيفيت هنري و فرهنگي بالاتري دارند.در كل به نظر من اصلا مشابهتي وجود ندارد و آنچه هم برخيها از آن صحبت ميكنند به ذهنيتها و زير ساختهايي كه مربوط به آثاري خاص است، برميگردد و البته در كنار آن تا حدي هم به شرايط جهاني موسيقي كه باعث ميشود ريتم در همه جا احساس شود، مربوط است. چه هنرمندان ايراني كه در آنجا هستند و چه برخي آثاري كه در اينجا توليد ميشوند.چرا هيچ كدام از خوانندههاي پاپ ما هرگز در خارج از كشور مطرح نشدند؟ آيا مشكل فقط زبان است؟خير، مشكل زبان نيست. آنها ابزارهاي تصويرياي براي تبليغاتشان دارند كه ميتوانند كارهاي بسيار كمارزش را هم در ذهن مخاطبانشان پررنگ و لعاب جلوه دهند و اين مساله خيلي مهم است. اما در اينجا هنوز نميتوانيم ساز را نشان دهيم، چه رسد به اين كه كليپهاي تصويري داشته باشيم. چه بسا كيفيت موسيقيهايي كه همينجا جوانان ميسازند، حتي خيلي بهتر از آنها باشد.در مجموع به نظر شما خوانندههاي پاپ ايراني چقدر از خوانندههاي پاپ ايراني آن سوي آب الگو ميگيرند؟به نظر من، اصلا الگوبرداري صورت نميگيرد؛ چون درست است كه عدهاي كوچ كردهاند، اما سرچشمه و منبع الهام جامعه ايراني همين جاست و خيلي از كساني هم كه در خارج از كشور مطرح هستند منشأشان در همين جا بوده است.در واقع كيفيت كاري كه در آثار هنري خلق ميشود، بر گرفته از همين منابع هستند، به عنوان مثال، اثر نقاشياي كه هنرمند در اينجا كار ميكند، خيلي اصيلتر از نقاشي است كه سالها خارج از كشور كار ميكند. البته تاثيرات محيط هم ميتواند مانع خلاقيت شود، اما در مجموع اگر بخواهيم مقايسه واقعبينانهاي داشته باشيم، موسيقيهايي كه در همين جا ساخته ميشود اگر با كيفيت خوب ارائه شود و از امكانات تصويري مناسبي استفاده شود، تاثيرش در حوزه موسيقي پاپ قطعاً بيشتر خواهد بود. منتها ما در حقيقت 50 درصد كار را كه تصوير است حذف كردهايم. البته تصوير لزوما نبايد محتوايي غير هنري و مغاير هنجارهاي اجتماعي داشته باشد. با اين اوصاف نقاط ضعف و قوت موسيقي پاپ امروز را در چه ميدانيد؟ما از نظر تكنيك و استفاده از دانش و فناوري موسيقي پيشرفتهاي خوبي كردهايم. دانشگاهها و آموزشگاهها جوانان را با علم موسيقي آشنا كردهاند؛ اما در خلاقيتهاي ملودي آنقدر كه لازم است حركت نكردهايم.نوآوريهايي كه در گذشته ديده ميشد، ديگر خيلي احساس نميشود و اين هم تقصير كسي نيست؛ چون آن انگيرهها و شرايط لازم براي آفرينش اثر كمتر شده است. شما در سختترين دورههاي تاريخي كشورمان شعرايي ميبينيد كه كارهاي خيلي بزرگي كردهاند. در واقع بايد شرايط خاصي به وجود بيايد تا زمينه را براي ايجاد خلاقيت فراهم كند، اما فعلا به هر دليلي دورهاي نيست كه خيلي خلاقيتهاي بزرگ در موسيقي شكل بگيرد. بويژه در حوزه ملودي كه استخوانبندي و اسكلت اصلي موسيقي ايراني را تشكيل ميدهد.با توجه به اينكه شما براي برخي خوانندگان پاپ مثل محمد نوري هم آهنگ ساختهايد، كيفيت آهنگهاي پاپ كنوني را در چه سطحي ميدانيد؟ البته آنچه در موسيقي استاد نوري منعكس است، بايد به نوعي موسيقي كلاسيك از نوع آوازهايي كه با بهرهگيري از دانش موسيقي جهاني ساخته و پرداخته شده تعريف شود. اما در اين روزگار موسيقي موسوم به پاپ از نظر تكنيك خيلي بهتر شده است كه بندرت نوآوريهاي ملوديك در آن ديده ميشود از سوي ديگر كلام هم به دليل شرايط فرهنگي و اجتماعي كه هماكنون در جهان به وجود آمده، ديگر آن عمق و كيفيت گذشته را ندارد و به اين شرايط لطمه ميزند.چرا خوانندگان پاپ از قديم تاكنون هرگز خيلي ماندگار و جاودانه نشدهاند؟به دليل نوع ملودي و همچنين بدعتهايي كه خيلي كمرنگ شدهاند.
No comments:
Post a Comment